یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۱
کتاب «حوزه علمیه قم و امر سیاسی» در ترازوی نقد قرار گرفت

حوزه/ به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم، نشست نقد کتاب «حوزه علمیه قم و امر سیاسی» در سالن نشست‌های این مرکز برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام محمدحسین فروغی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم در نشست نقد کتاب «حوزه علمیه قم و امر سیاسی»که به صورت حضوری و مجازی برگزار می‌شد، با اشاره به برنامه این مرکز در نقد کتب تاریخی با حضور صاحبنظران این عرصه، توجه به آثاری با موضوع حوزه علمیه قم را در یکصدسالگی بازتأسیس آن دارای اولویت دانست.

وی خاطرنشان کرد: مرکز اسناد و برخی مراکز تاریخی در تهران، به تولید بیش از ۴۰ اثر در این موضوع پرداخته‌اند.

تقسیم سه‌گانه آبراهامیان از نسبت حوزه علمیه قم و امر سیاسی دارای اشکالات متعددی است

دکتر سید محسن طباطبایی‌فر نویسنده کتاب، در این نشست با تشکر از مرکز اسناد انقلاب اسلامی بابت چاپ کتاب و قدردانی از مرکز قم برای تدارک نشست نقد، از ناقدان اثر نیز سپاسگزاری کرد.

وی در ابتدای نشست با تقدیم شرحی از تقسیم‌بندی سنتی و سه‌گانه آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» درباره نسبت حوزه علمیه قم و امر سیاسی گفت: آبراهامیان طیف غیرسیاسی را بزرگ‌ترین گروه حوزه و شامل آیات عظام خویی، خوانساری و مرعشی نجفی و طیف میانه‌رو را طرفدار سلطنت مشروطه یا حکومت قانون و شامل آیات شریعتمداری، گلپایگانی و میلانی می‌داند و طیف سوم را مخالفانی تلقی می‌کند که دنبال برهم زدن ساختار سیاسی موجود و جایگزینی نظم جدید بودند.

امام خمینی(ره) و مجتهدان جوان در شمار این طیف قرار می‌گیرند. این تقسیم‌بندی سنتی، اگرچه مربوط به پیش از انقلاب است، طرفدارانش آن را به بعد از انقلاب هم توسعه داده‌اند. بر همین اساس، طی چهار دهه بعد از انقلاب، اولا این تقسیم‌بندی یک ادبیات علمی پیدا کرده و غالب کتب، پایان‌نامه‌های دانشگاهی و پژوهش‌های محققان داخلی به آن ارجاع می‌دهند و حتی به نوعی برای آن پارادایم علمی درست کرده‌اند.

ثانیا با گسترش این ادبیات، دو طیف انقلابی و غیرانقلابی درست شده است. اتفاق دیگر در این زمینه، قضاوت‌های غیرعلمی و بدون استناد است؛ چنانکه مثلا نیکی کدی تقابل امام و آیت‌الله شریعتمداری را جنگ قدرت دو رهبر مذهبی توصیف می‌کند یا برخی طیف انقلابی را ملقب به طیف بنیادگرا می‌کنند درحالی‌که تفاوت زیادی در اینجا وجود دارد. حتی برخی پا را فراتر برده و به نقد اخلاقی انقلاب پرداخته‌اند و اینکه امام خمینی با مخالفان انقلاب، برخوردهایی داشته است.

امام(ره) در سنت حوزه ماند و به نقد حوزه سنتی پرداخت

دکتر طباطبایی‌فر گفت: من در این کتاب سعی کردم نکاتی را پیگیری کنم: اول، آبراهامیان، جان فوران و دیگران به جای بیان نسبت حوزه علمیه با امر سیاسی، به تبیین نسبت حوزه با انقلاب اسلامی پرداخته‌اند، درحالی‌که بین این دو تفاوت وجود دارد. وقتی ما می‌گوییم همه ابعاد حوزه سیاسی است، اصلا به این معنا نیست که همه ابعاد آن انقلابی است. دوم، مجموع تحقیقاتی از این دست، باعث این تلقی در اذهان و افواه دانشجویان شده که حوزه یک ساختار عقب‌مانده و واپسگرا دارد که حتی نمی‌تواند با انقلاب امام خمینی هم کنار بیاید.

ادعای من آن است که اگر حوزه با انقلاب امام همراهی نمی‌کرد انقلاب نمی‌توانست پیروز شود. سوم، به مخاطب القا شده که اسلام سیاسی نظریه تک و وحیدی بود که تنها قائل آن امام بود و مجتهدانی جوان از او پیروی می‌کردند. این در حالی است که فرضیه کتاب، اولا دخالت داشتن غالب وجوه و سطوح حوزه علمیه قم در امر سیاست است، البته هر کدام با روش و در سطح خودشان؛ ثانیا ورود در سیاست، الزاما به معنی انقلابی فکر کردن نیست؛ ثالثا عملکرد انقلابیون حوزه و امام، در قیاس با دیگر جریان‌ها، عملکردی اخلاقی، منسجم، منضبط و در نسبت با دیگر انقلاب‌ها مسالمت‌آمیزتر بوده است. رابعا انقلاب امام در سنت حوزه است به این معنی که ایشان در سنت حوزه ماند و با رعایت همه سنت‌های حوزوی انقلاب کرد و حتی به نقد حوزه سنتی پرداخت.

حوزه دیرپاترین نهاد مدنی در ایران است که از جهات مختلف به کشور خدمت کرده است

نویسنده کتاب افزود: نکته دیگر آن است که حوزه دیرپاترین نهاد مدنی ایران است که از جهات مختلف به کشور خدمت کرده است؛ زمانی که حزب نداشتیم حوزه سعی می‌کرد نافرمانی‌های مدنی را سازماندهی کند؛ زمانی که دانشگاه نداشتیم حوزه تولید علم می‌کرد؛ زمانی که جامعه مدنی شکل نگرفته بود حوزه در حال نقد کردن بود و زمانی که هنوز کلمه‌ای از دولت مدرن در کشور مطرح نبود حوزه بحث مشروطه را طرح کرد. به نظر می‌رسد در زمینه جامعه‌شناسی حوزه و همچنین کارکردهای آن و خدماتش به ایران معاصر بسیار کم کار شده است.

سکوت در حوزه، یک کنش و انتخاب سیاسی است

دکتر طباطبایی‌فر گفت: تلاش کردم در این کتاب، چهره‌ای واضح و شفاف از حوزه ارائه کنم. الان همه ابعاد حوزه، وجهی از سیاست را داراست و اگر کسی در حوزه سکوت کرده، انتخاب کرده که سکوت کند و سکوت او امری منفعلانه نیست، بلکه نوعی کنش است. وقتی می‌گوییم فردی سیاست‌پرهیز یا سیاست‌گریز است که نسبت به هر مرده‌باد و زنده‌بادی بی‌تفاوت باشد، اما می‌شود ادعا کرد اکنون هیچ فردی در حوزه نمی‌گوید به جای جمهوری اسلامی، یک حکومت لائیک یا سکولار سر کار بیاید. ممکن است نسبت به عملکردی انتقاد باشد، اما کسی دنبال حکومتی بدون قید اسلامی نیست؛ لذا ساده‌انگاری است که بپذیریم بخشی از حوزه، سیاست‌پرهیز و بخشی دیگر، سیاست‌گریز و بخش سوم افتاده در بطن سیاست است.

در ادامه نشست، دکتر رضا عیسی‌نیا به عنوان یکی از ناقدان کتاب، ضمن تبریک به نویسنده بابت نوشتن چنین اثری، ابتدا امتیازات کتاب را برشمرد.

تابلوی ترسیم شده از عمر صدساله حوزه علمیه در این کتاب به چالش کشیده می‌شود

به نظر ناقد کتاب، مواردی چون احساس نیاز به چنین اثری و به‌روز بودن موضوع آن، مسئله‌محور بودن، به چالش کشیدن فرضیه‌های رقیب در ترسیم تابلوی عمر صدساله روحانیت و ارائه تحلیل یک‌جایی از یک دوره صدساله از امتیازات کتاب است. همچنین غنا و تناسب و دست اول بودن منابع، پردازش مناسب و مستوفی به پیشینه و ادبیات بحث، وفاداری به عناوین و سرفصل‌های مطروحه و ورود و خروج منطقی به مباحث را می‌توان از امتیازات دیگر کتاب برشمرد.

با دو معیار باید کتاب را ارزیابی کرد: کدام حوزه علمیه؟ کدام امر سیاسی؟

عیسی‌نیا در نقد کتاب، ضمن گلایه از وجود ایرادات تایپی در اثر، به دو معیار خود برای ارزیابی آن اشاره کرد: معیار اول، کدام حوزه علمیه مراد نویسنده است؟ حوزه علمیه تاریخی یا سنتی یا برآمده از اسلام سیاسی و یا ترکیبی از برآیندهای موجود؟ حوزه علمیه آیا فرد، نهاد یا مکتب است؟ پاسخ ناقد به این سؤال چنین بود: حوزه نهادی آموزشی، دینی، متولی ارزش‌های دینی، استکمالی و غیرسنگواره‌ای است و از فرد و مدرسه شروع و به نهاد ختم می‌شود. چند نکته در اینجا وجود دارد: اول، حوزه نهادی با دو هویت ذاتی و اقتضایی است که این هویت اقتضایی می‌تواند حوزه را به بحران یا تکامل برساند. دوم، هویت حوزه علمیه در دوران دولت مدرن با هویت آن در دوران دولت شبگرد نباید در یک قالب تحلیل شود، بلکه هر کدام را باید در جایگاه خودش به تحلیل نشست. سوم، لایه‌های هویتی حوزه علمیه همانند لایه‌های زمین‌شناسی بر روی هم قرار می‌گیرند و یک هویت نهایی از آن استخراج می‌شود. چهارم، ضابطه هویت حوزه، باید خوانش‌های متعددی باشد که از دین اسلام می‌شود. در این صورت، رابطه حوزه و نظام سیاسی، فقط رابطه عام و خاص من وجه نخواهد بود، بلکه رابطه تباین و این‌همانی هم در کار است. پنجم، جوامع دارای چهار بعد هستند: ابزاری (اقتصادی)، دستوری (سیاسی)، تعاملی (اجتماعی) و معرفتی (فرهنگی). کارویژه حوزه، صرفا در برهه‌ای منحصر به بعد فرهنگی بود ولی در برهه‌های دیگر ممکن است در همه ابعاد باشد. نویسنده در مقدمه به حوزویان در بعدی از ابعاد و صرفا در بعد فرهنگی اجازه ورود در جامعه می‌دهد. ششم، برخی حوزه را با رویکرد ساختارگرایی صرف و برخی اراده‌گرایی صرف تحلیل کرده و هر دو گروه به تقلیل‌گرایی رسیده‌اند. برای تحلیل حوزه باید رویکردی همه‌جانبه داشت؛ رویکردی که از ۱۹۷۰ به بعد توسط جامعه‌شناسان معرفی شده است.

نویسنده باید امر سیاسی را به امر بین الاذهانی برگرداند

ناقد کتاب افزود: معیار دوم، مراد از امر سیاسی چیست؟ من امر سیاسی را به دولت برمی‌گردانم و آن را هنر رسیدن به قدرت (اعم از توزیع، اِعمال و پیامدهای آن) می‌دانم. ما اگر بخواهیم روحانیت را با سه حس گذشته، حال و آینده دنبال کنیم، در حس گذشته (بازه زمانی قبل از ظهور امام) روحانیت به عنوان رهبران مدنی و منتهی‌الیه کار آنها رهبری جنبش‌ها و نهضت‌ها بوده است. پس از آن دیگر چیزی ندارند و نظام جایگزینی ارائه نمی‌کنند. اگر نویسنده امر سیاسی را به معنای هر نوع کنشی، چه مشروعیت‌زدایی و چه مشروعیت‌بخشی بداند، سخن نویسنده درست است. امر سیاسی یعنی روحانیت از آن نگاه رؤیایی‌اش به حکومت (که در کتاب به عنوان مبانی فکری حضرات آمده است و صرفا در اذهان و کتاب‌ها مانده و در بیرون خبری از آنها نیست)، نتوانسته الگوی بدیلی عرضه کند. مرز من با نویسنده در اینجا آن است که امر سیاسی در نظر نویسنده در حس گذشته و حال روحانیت، یک چیز است درحالی‌که من متفاوت می‌بینم. امر سیاسی توسط امام (ره) دچار دگردیسی شد و هر نظامی در نظر وی غیر از نظام ولایت فقیه در حکم طاغوت قرار گرفت. این یک امر سیاسی است و بقیه، کنش‌گری‌های سیاسی است که ممکن است علل مختلفی هم داشته باشد. این مرز در کتاب، خود را نشان نمی‌دهد. نویسنده باید از تعریف خود دست بردارد و امر سیاسی را بین الاذهانی کند تا اشکالات مذکور بر او وارد نشود.

نویسنده در تله تعریف گرفتار شده است

عیسی‌نیا اضافه کرد: نویسنده در تله تحدید مراد از حوزه علمیه قم افتاده است و به جای آنکه مخاطب را از تله تعریف بیرون ببرد، آنقدر عمق و گستره آن را زیاد کرده است که نه تنها نتوانسته تعریفی ارائه کند که خود نیز در تله آن گیر افتاده است. همچنین نویسنده در ابتدای کتاب، اظهارات و اقدامات افراد خاص حوزوی را موضوع کارش نمی‌داند و برآیند کلی را مورد نظر قرار می‌دهد درحالی‌که خبری از برآیندگیری وی در هیچ کجای کتاب نیست. اشکال دیگر کتاب، آن است که بخشی از تاریخ حوزه و به طور مشخص بازه افشاریه و زندیه از بحث کنده شده که احتمالا تعمدی بوده است و علت آن می‌تواند به جهت غلبه سیاست بر دین در این دوره‌ها باشد. همین‌طور در الگوهای سه‌گانه مدنظر نویسنده شامل همسازگری، همکاری شمشیر و قلم و سلطنت مأذون، نقض‌هایی وجود دارد.

به رغم حضور روحانیت در تحولات، هنوز حوزه علمیه به یک خودآگاهی تاریخی نرسیده است

دکتر عبدالوهاب فراتی، ناقد بعدی کتاب در ابتدا ضمن اظهار خوشحالی از تألیف آثاری راجع به حوزه و روحانیت اظهار کرد: یک‌زمانی حوزه تن به مطالعات درجه دوم نمی‌داد و حاضر نمی‌شد سوژه مطالعه دیگران باشد. اگر اثری در این موضوع نوشته می‌شد بسیاری از چاپ آن واهمه داشتند. الان این فضا شکسته شده و مرتب هم به این ادبیات اضافه می‌شود. نیاز هست که تاریخ، مسائل و اندیشه روحانیت مطالعه بشود و در آستانه آگاهی روحانیت قرار بگیرد و روحانیت بفهمد در کجای تاریخ قرار دارد. به رغم حضور روحانیت در تحولات، به نظرم هنوز به یک خودآگاهی تاریخی نسبت به موقعیت خودش نرسیده است.

نویسنده نتوانسته است تعریف درستی از امر سیاسی ارائه کند

فراتی با تشکر از نویسنده برای ارائه نکات ارزشمند در اثر، به شکایت از شکل چاپ کتاب پرداخت و حجیم بودن آن را به علت بی‌حوصلگی مخاطبان در این دوران، به عنوان نقطه ضعف اثر برشمرد.

وی در نقد محتوایی اثر گفت: کانونی‌ترین مفهوم تئوریک این اثر، امر سیاسی است. امر سیاسی آن نخ تسبیح است که در کل فصول وجود دارد و اگر اتم آن شکافته نشود، شاید نتوانیم بفهمیم چه اتفاقی در این اثر افتاده است. من چند بار مراجعه کردم و احساس کردم نویسنده نتوانسته است امر سیاسی را تعریف کند؛ چنانکه در موارد مختلف، آن را در سیاست، سیاست‌ورزی، دولت، انقلاب و جمهوری اسلامی معنی کرده است. ممکن است نویسنده بگوید مرادم همه آنهاست اما در جایی از کتاب، امر سیاسی امری در کنار دولت و در ارتباط با دولت فهمیده می‌شود. به عبارت دیگر، امر سیاسی چیزی وابسته به دولت است، اما آن چیز چیست و دولت کجاست و چیست؟ در قدیم وقتی سیاست تعریف می‌شد، در معنای عام به «تدبیر» و در معنای خاص به «تدبیر جامعه توسط هیئت حاکمه» تعبیر می‌شد. این معنا روشن بود، اما امروزه به راحتی قابل فهم نیست.

ناقد ادامه داد: امر سیاسی در قرن بیستم بیشتر در فضای پست‌مدرن یا پست‌سکولاریسم رایج شد و ریشه این حرف به اشمیت برمی‌گشت و او آن را در مقابل رئالیست‌هایی که امر دولت را به امر اقتصادی یا اجتماعی تحویل می‌بردند به کارگرفت و معتقد بود نباید امر دولت را به هیچ امر غیرسیاسی تقلیل بدهیم، چون دولت بازتاب‌دهنده هر نوع خصومت در جامعه است. هر جا صحبت از دوست و دشمن به میان می‌آید یا مقاومتی در مقابل سلطه صورت می‌گیرد و هر جا دعوایی شکل می‌گیرد، دولت حضور دارد، پس امر سیاسی هم وجود دارد؛ ازاین‌رو امر سیاسی پس از ورود در فضای پست مدرن، دقیقا در مقابل مفهوم وِبِری‌اش به کار رفت و آن جایی بود که تقابل، مقاومت و شکلی از سلطه وجود داشت و شامل همه حوزه‌ها می‌شد؛ مثلا در فمینیسم هم نوعی مقاومت، درگیری و خصومت بود چون معتقد بود که ساختار قدرت برای مردها طراحی شده و اندیشه، اندیشه مردانه است و باید در برابر آن مقاومت کرد. اگر ما این معنا را بپذیریم باید بحث بکنیم که حوزه چه نسبتی با مفهوم خصومت در سپهر دولت با سیاست دارد؟

در تاریخ صدساله اخیرحوزه، غیر از دوره امام (ره)، درگیری با امر سیاسی وجود ندارد

فراتی گفت: بررسی تاریخ صدساله اخیر حوزه غیر از دوره امام (ره) که در تخاصم با قدرت قرار گرفت، در دوره‌های دیگر، درگیری با امر سیاسی وجود ندارد، چون در دوره‌های پیشین اساسا دعوایی سر امر سیاسی نبود. در دوره مشروطه، دو مجرا برای قانون وجود داشت؛ یکی شرع و دیگری عرف. این تفکیک پذیرفته شده بود تا اینکه رضاخان به این نتیجه رسید که دولت مدرن فقط از منبع عرف می‌تواند به تولید قانون برسد. امام (ره) چون زورش به دولت مدرن برای تحمیل دو مجرای عرف و شرع نمی‌رسید، گفت من با خصومت با سلطه، دولت را می‌گیرم و با شروع مبارزات و تصاحب دولت، امر سیاسی در حوزه هم شکل گرفت. اکنون سؤال این است که کجای حوزه غیر از این دوره، دعوا بر سر حکومت و خصومت بوده است یا روحانیت، رقیب کدام گروه برای تصاحب قدرت بوده است؟ مشروطه که به قم ارتباطی نداشت و قم در عصر مشروطه در حاشیه امر سیاسی قرار داشت. بر این اساس، من می‌گویم که کانون حوزه همه‌اش سنتی است و نویسنده باید توضیح بدهد که اگر اینگونه نیست، چگونه است. اتفاقا از زمانی که امر سیاسی برای امام مهم شد، درگیری کرانه با کانون و متن حوزه شروع شد. متن حوزه اساسا درگیر با امر سیاسی نیست. تصور فراخ شما از امر سیاسی در این کتاب و مترتب کردن دو نتیجه بر آن (درگیر بودن روحانیت از روز اول با امر سیاسی و در حاشیه بودن انقلابیون)، با توجه به تعریف امر سیاسی توسط من، کاملا به هم می‌ریزد و کل داستان کتاب شما به هم می‌خورد. اگر من بخواهم برای کتاب عنوانی بنویسم می‌گویم «حوزه سنتی و ظهور امر سیاسی در یک دوره از حوزه».

اکنون که روحانیت متولی حکومت است، کانون اصلی حوزه، نگاه سنتی و سلبی به امر سیاسی است

ناقد ادامه داد: همین الان که حوزه متولی امر حکومت شده، کانون اصلی حوزه، نگاه‌های سنتی و سلبی به امر قدرت و سیاست است. آنکه گفته انقلاب ایران، انقلاب حجت‌الاسلام‌ها بوده درست گفته و الا کانون حوزه یعنی مرجعیت دینی چه در قم و چه در نجف، اساسا هیچ‌کدامشان دنبال امر سیاسی به معنای خصومت با دولت نبوده‌اند. من کانون حوزه را آیات دهسرخی، خویی، کوکبی تبریزی و ممقانی می‌دانم. اینکه امام می‌گوید ما در حوزه‌ای هستیم که انگار کسی از پشت، دستان ما را گرفته یعنی کانونش این است. شما اگر حوزه را رها کنید تا به وضعیت «لو خلّی و طبعه» خودش برسد به وضعیت غیرسیاسی خودش برمی‌گردد و اتفاقا بزرگی و ارزش کار امام در این بود که توانست از درون حوزه‌ای که اساسا با ایشان همراهی نمی‌کرد خالق یک جریان سیاسی در حوزه باشد که بعدا منتهی به انقلاب بزرگ در ایران شد. نویسنده در تعریفش از امر سیاسی به مفهوم فلسفی انسان سیاسی نزدیک شده است به این معنی که تمام حرکات افراد، مفهوم مخالف یا مطابق سیاسی دارد درحالی‌که بحث ما در جامعه‌شناسی است.

استفاده از واژه «دیرینه‌شناسی» در کتاب، اشکال روش‌شناختی دارد

دکتر فراتی افزود: نویسنده در فصل دوم از واژه دیرینه‌شناسی استفاده کرده است و چون ایشان آگاهانه واژه‌ها را به کار می‌گیرد فکر نمی‌کنم که مراد او، معنای لغوی این واژه باشد، چون دیرینه‌شناسی، تأسیس معرفت و شکل‌گیری گفتمانی در حوزه علمیه قم معاصر است و در هر دوره گفتمان تعیین می‌کند که روحانیت به عنوان سوژه به گونه‌ای خاص بیندیشد و عمل کند. اگر نویسنده این را پذیرفته باشد مفهومش این است که گفتمان کنونی روحانیت در دوره جمهوری اسلامی حاصل آگاهی سوژه نیست، درحالی‌که نویسنده در فصل سوم از خودآگاهی روحانیت در سال‌های بعد از انقلاب بحث می‌کند و این اشکال متدولوژیک دارد؛ پس مؤلف یا باید این عنوان را بردارد یا توضیح بدهد که چگونه گفتمانی که می‌توانست رفتار بعدی روحانیت را از سر ناآگاهی توضیح بدهد، قائل به آگاهی روحانیت در دوره جدید شده است.

ناقد ادامه داد: شاید به تعریف حوزه نیازی نباشد، زیرا می‌دانیم حوزه چیست؛ نهادی آموزشی دارای رسالت‌های دینی و تعلیمی و برخوردار از ساختاری که آن را اداره می‌کند. اگر بخواهیم دو فلش رسم کنیم حوزه دو تا کف در امر سیاسی دارد: کف فلش از سنتی به غیرسنتی و از سلب به ایجاب می‌رود. به عبارت دیگر تفکر اولیه حوزه در باره جهان پیرامون، سنتی است و نگاه جدید ندارد و نیز نگاه‌هایش سلبی است. نویسنده باید توضیح بدهد که در جاهایی اینگونه نبوده است. دو مثال برایتان می‌زنم. اگر کف حوزه اینگونه نبود چرا کل ورشکسته‌های مشروطه بعد از شکست مشروطه در تهران، همه به حوزه پناه آوردند؟ چون احساس می‌کردند آنکه می‌تواند به آنها آرامش بدهد فضاهای سنتی و غیردرگیرانه با امر سیاسی است. مثال دیگر در دوره صفویه است که اشخاصی چون محقق کرکی جذب قدرت شدند، اما کسانی چون مقدس اردبیلی و عبدالله بن حسن شوشتری در قدرت شرکت نکردند. شاه هر چه به عبدالله برای شرکت در دولت اصرار کرد او نرفت. عده‌ای از او پرسیدند که چرا دعوت شاه را نمی‌پذیرد، او پاسخ داد: وظیفه روحانیت، بیرون از دولت است. شما خاطرتان باشد این دولت می‌رود و بعد از افول دولت، شما چاره‌ای جز پناه آوردن به ما ندارید. بعد از حمله افغان‌ها و نادر، اینگونه هم شد. چرا حوزه ماند؟ چون کانون اصلی‌اش جایی است که خودش را با امر سیاسی درگیر نمی‌کند. اگر کانون دست محقق کرکی بود اینها هم جمع می‌شدند.

امر سیاسی معنایی گسترده‌تر از دولت دارد

در ادامه دکتر طباطبایی‌فر نویسنده کتاب در پاسخ به برخی نقدهای ناقدان گفت: احساس می‌کنم که همه داستان از امر سیاسی آغاز می‌شود و آن تفاوتی که از نقطه شروع با هم داریم. من امر سیاسی را خیلی گسترده معنا می‌کنم. امر سیاسی در دولت یا تخاصم برای رسیدن به قدرت نمی‌گنجد. حوزه را هم به آنچه الان هست تعریف می‌کنم. علت اینکه به خرده‌گفتمان‌ها نپرداخته‌ام، چون می‌خواستم به این دوره بپردازم و بقیه مطالب را از باب مقدمه آورده‌ام؛ ضمن اینکه همه آن مطالب را در کتابی که قبلا نوشته و منتشر کرده‌ام بحث کرده‌ام، به علاوه حجم کتاب نیز مورد توجه بوده است. همچنین من گفتمان غالب را بحث کرده‌ام و بقیه در حاشیه بوده‌اند.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha